فقر مغز

دلنوشته های یک دیوانه

فقر مغز

دلنوشته های یک دیوانه

پاره کردن تفکرات مقدس هم نوع

یادمه اون زمونا که هنوز عقلم ضایع نشده بودم و مدرسه می رفتم ، دوم راهنمایی بودم یه درس داشتیم به اسم حرفه و فن بد نبود و یه معلم حرفه و فن داشتیم فوق العاده بد بود ،  

ریشو 

زشت 

بد اخلاق  

بی کله 

به قول امروزیا بنیاد گرا 

خود رای 

خلاصه یه شخصیت بدی داشت ، عذاب بودم از دستش 

یک شنبه ها که روزای ورزش و هنر بود بزرگترین زد حال دنیام اونجا بود 

معلم حرفه و فن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

نمی دونستم باهاش چیکار کنم ، چقدر هم به من حساس شده بود 

اولین بار اون بهم گفت دیوونه ، اون گفت که از بقیه کمتری 

چون من با عقل کوچیکم گاهی با نظراتش مخالفت می کردم 

می خواستم بکشمش ، حالم ازش بهم می خورد از اون و از درس حرفه و فن 

خرداد که شد یه حرفایی سر زبونا افتاد ، گفتن می خواست بره  

انگار دنیا را بهم داده بودن 

روز امتحان که رسید ، خونده بودم 

امتحانو که دادم اومدم بیرون . خوشحال ، شاد می دونستم دَهو میارم ، دم در مدرسه کتاب حرفه و فن رو درآوردم ، یه نگاه کردم به کتاب  

 گذاشتم زیر پام لگدش کردم  ،  صفحاتشو  پاره کردم با عشق پارش می کردم ، کبیرتی که آماده تو کیفم بود بیرون آووردم کتابو آتیش زدم  ، یهو معلم ریاضیم رسید ، خیلی دوستش داشتم ، ماجرا رو کامل پرسید منم کامل جواب دادم 

گفت عزیزم آدمایی که کتابو آتیش میزنن احمق ترین هستن ، اونایی که کتابو پاره میکنن ضعیف ترینن 

می گفت عزیزم تویی که از معلم و مدعی اون کتاب بدت میاد حق نداری اون کتابو آتیش بزنی 

اصلا تا حالا کتابشو کامل خوندی با عشق و بدور از تعصب خوندیش 

  

راست می گفتا من تا حالا بدون تفکر از معلمم کتابو نخوندم  

راست می گفت نباید ، خیلی احمقم ، خیلی 

 

بخاشر این یاد این ماجرا افتادم که صحنه پاره کردم قرآنو دیدن 

نه مذهبی هستم نه بی دین ، نه روشنفکر و نه کوته فکر نه رادیکال و نه پوپولیست 

هیچی نیستم 

فقط از توهین به افکار یه عده به افکار یه عده به خاطر رفتار بعضیاشون متنفرم 

فقط

نباید .... 

 

نمی دونم نظر شما چیه شاید منم دارم چرت و پرت میگم شما راهنماییم کنین

نظرات 7 + ارسال نظر
وحید 1389/06/29 ساعت 10:30 ق.ظ http://vahid-boy.blogsky.com

من کلا با کتاب پاره کردن یا اتیش زدن مخالفم چون در هر صورت کلی زحمت کشیده شده تا اون کتاب بیاد بیرون

وحید 1389/06/29 ساعت 10:40 ق.ظ http://vahid-boy.blogsky.com

من کلن با خراب کردن کتاب مخالفم چون در هر صورت کلی واسه اون کتاب زحمت کشیده شده

vo0ro0jak۶۶ 1389/06/30 ساعت 11:06 ق.ظ http://vo0ro0jak66.blogsky.com

تو چرت و پرت نمیگی.منم مثل نتوام و هم عقیدت و به افکار و اعتقادات همه ی آدمها حتی بی دین و بی خدا هم احترام میذارم.

سلام نوشته هاتون به دلم نشست
تو وبلاگم به شما با نام دارالمجانین لینک دادم
لطفا شما هم به بنده با نام "من و خودم" لینک بدهید
مرسی

مدیرمرکز 1389/07/04 ساعت 04:50 ب.ظ http://timarestan.blogsky.com/

سلام
آره انگار... یه جورایی اسمامون یکیه...
فکر کنم تفکراتمون هم به هم نزدیک باشه...
در مورد کتاب هم موافقم...
هرچند واقعا سخته که کتاب رو از معلم جدا فرض کنی و تصمیم جدا بگیری...

S e P i D e H 1389/07/13 ساعت 07:17 ب.ظ http://eternal11.blogfa.com

با عقیده معلم ریاضیتون موافقم !
منم کم کتاب پاره نکردم ولی ...

معلم حرفه و فن ما هم تو راهنمائی دیو بود !! اون که اصن نمیشد باهاش حرف بزنی چه برسه به اینکه بخوای باهاش مخالف کنی !!

بیتا 1389/07/28 ساعت 01:56 ب.ظ http://khaste-nabash.blogsky.com

من هم دوست دارم به زمانی برگردم که هنوز عقلم سرجاش بود....متاسفم واسه این جور عقاید خودخواهانه یه عده آدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد