فقر مغز

دلنوشته های یک دیوانه

فقر مغز

دلنوشته های یک دیوانه

یه بعد از ظهر با پلگ صورتی

سلام یه سوالی واسم پیش اومده

این...

نه بذار از اول بگم ، از صبح واستون بگم

صبح که از خواب پا شدم چشمامو مالیدم یه نگا کردم به همه جا ، گفتم چطوره امروز بد خُلق بشم

بد نیستا!!

اومدم صبحانه بخورم

این چیه؟

من اینو نمیخام

اصلاً واسه چی این اینقدر بد طعمه

اصلاً چرا رنگش اینجوریه

اصلاً چرا ؟؟؟

چرا دم خر درازه؟

چرا در گنجه بازه؟

راستی چرا پلنگ صورتی ، صورتیه


پلنگ ، پلنگ صورتی ، کجایی ؟؟

کجایی؟

فایده نداشت . لباسام پوشیدم زدم بیرون

چند تا خیابونو گشتم فایده نداشت

سر ساعت 12 دیدمش ، توی یه مغازه

چطوری پَلی جون؟

کجایی ؟

خبری ازت نیست؟

چرا جواب نمیدی ؟

هیچی نمیگفت

چرا جواب نمیدی ؟ بازم هیچی ! 

منم که اعصاب نداشتم شروع کردم به زدنش . یهو مغازه دار اومد ، با چوب اومد دنبالم می کرد ، منم که فرار!!

شنیدم بقیه مغازه دارن میگن ولش کن دیوونس . 

- دیوونه پدرتونه 

بعد فهمیدم مغازه اسباب بازی فروشی بوده ! اونم عروسک

طرفای عصر ، گشنم شده بود ، سرم گیج میرفت ، اصلاً همرو غذا میدیدم 

یه دونه نون بربری خریدم رفتم تو پارک که شروع کنم بخورم که یهو پَلی اومد ، گفت نخور نخور

منم نخوردم

-چطوری پلی جون ، خبری ازت نیست؟

ای بد نیستیم زیاد پیش شما نمیتونم بیام ، شما دیوونه ها کارتون فرق داره با ما!

- دیوونه باباته ، حرف دهنتو بفهم

بی خیال اصلاً من دیوونه

چیکارم داشتی

- پلنگ جون چرا تو صورتی هستی چرا زرد ، آبی اصلاً قرمز نیستی

خندید !!!!!!!!!!!!!

گفت یه نگاه کن به اطراف ، نگاه گردم ، اِ چرا همه صورتین ، همه جا صورتی ، همه چی 

چرا اینجوریه

یه زوج داشتن میرفتن به دختره می گفت (به پسره) دوست دارم

همه حرفاش صورتی بود

اون طرف ، طرف با موبایلش می گفت : حاج اکبر آقا اصلاً قابل شما رو نداره همش تقدیم شما

همه وجودش صورتی بود

دو تا آقا رد می شدن : حسن آقا ما خیلی مخلصیما ، حسن آقاهم باور کرده بود

انگار یه اسپری رنگ صورتی دستش بود و همشو می پاشید به حسن آقا

حالم داشت از این رنگ بهم می خورد

پَلی جون فقط نگاه می کرد . بهش گفتم من چه رنگیم

بازم خندید و گفت عزیز تو سفیدی ، سفیدِ سفید

گفتم چرا همه رنگشون صورتی

گفت : عزیزم چراین جوری نباشن

جرأتش ندارن مثل تو سیرتی باشن

اینا سیرتشون صورتی

ولی تو صورتت سیرتیه

من که نفهمیدم ، بهش گفتم تو چرا این رنگی شدی ؟

گریش گرفت ، قدم زنان رفت ، آروم آروم 

داد میزند خواهی نشوی رسوا همرنگ  جماعت شو

من نمیتونم مثل تو باشم ، نمی تونم ببینم بقیه به خاطر سادگیم بهم بگن دیوونه 

فقط بخاطر اینکه صورتت ، سیرتیه

فقط بخاطر اینکه همرنگ خودشون نیستی

یهو گمش کردم ، نگاه کردم همه نون رو خورده بودم 

چه خوب شدا ، اگه نخورده بودم شاید تا ابد پلنگ صورتی پیشم بود


در کل من که چیزی نفهمیدم ، ولی روز خوبی بود


نتیجه 

1-صورت ، سیرت ، صیرت  ، سورت هرچی هست خیلی پیچیدس

2- بهترین رنگ واسه شما صورتی و بدترین واسه شما صورتی


در ضمن

لیس علی مجنون الحرج

من که دیوونم  به من  حرجی نیست


یه فکری به حال خودتون بکنین!!!!!!!!!



نظرات 7 + ارسال نظر
وحید 1389/06/10 ساعت 02:52 ب.ظ http://vahid-boy.blogsky.com

خب سلام من امروز با وبلاگت اشنا شدم خیلی حال کردم
در ضمن حالا تو کدوم پارک بودی میگفتی ما هم بیایم یه عکسی با تو پلنگ سورتی مینداختیم
بعدشم این حرفا چیه الان ماه رمضونه براچی رفتی تو پارک نون بربری خوردی
تا یادم نرفت لیس علی مجنون الخرج یعنی چه؟

محمد 1389/06/10 ساعت 04:18 ب.ظ http://www.asanup.com

سلام دوست عزیز و تمام بازدیدکنندگان از شمادعوت میکنم که برای آپلود عکس واشتراک گذاری عکسهای خود و همچنین آپلود فایلهاتون به سایت من بیاید سایت من سرعت بالایی داره و همچنین فیلتر نمیشه bye www.asanup.com

همچنین یه سایت بهت مهرفی میکنم مال خودم نیست ولی خیلی باحاله www.01.ava2music.com

Saeed 1389/06/10 ساعت 04:38 ب.ظ http://Www.P30Javan.Com/

Salam weblog Khobi Dari Mamnon Misham Be site Man Ham Sar Bezani
Rasi Agar Barat Zahmati Nist Boro Be In Safhe Va Ro Tablighesh Klick Kon
http://www.p30javan.com/ads.html
Agar Mikhay Tabadol LInk KOnim Man ro Ba name "p30javan" farsiha va adrese
p30javan.com
link kon bad biya to sitam behem khabar bede
montazeram ya ali

آشکار کننده میزان عشق بر اساس حرارت بدن شما
می خوای بدونی درجه حرارت عشقت چه قدر؟
بدو
بدو بیا تا بهت بگم [قلب][قلب][گل]

طاهره 1389/06/10 ساعت 11:40 ب.ظ http://lotfankomak.blogsky.com/

یاد یه جک افتادم!
از دیوونه پرسیدن چرا آوردنت دیوونه خونه؟!گفت:من میگفتم همه دیوونه ان! بقیه هم میگفتن من دیوونه ام! متاسفانه رای با اکثریت بود و من اومدم اینجا!!!
نوشته جالبی بود!

بعضی آدما٫ به دلایل گوناگون٫
چهره خود را زیر نقابی پنهان می کنند.
به ندرت به آدمی بر می خوری که برهنگی روحش٫
در سیمایش نمایان باشد.

"مسیحا برزگر"

وحید 1389/06/11 ساعت 01:23 ب.ظ http://vahid-boy.blogsky.com

سلام دوباره منم
اگه اجازه بدی لینکت کنم

وحید 1389/06/14 ساعت 11:13 ق.ظ http://vahid-boy.blogsky.com/

کی اپ میکنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد